???? امام جمعه شهرستان فسا :
در رابطه با حقیقت انسان، دو نظریه کلان مطرح است؛
یکی تفسیر انسان به موجودی مادی، ماشینی و مکانیکی که منحصر است به اجزائی چون همین گوشت و چربی و خون و.... که عمده دانشمندان غربی همین را قائلند و لذا حل مسائل و مشکلات انسان را عموما از این دریچه پیگیری میکنند. این جریان، روان انسان را هم غیر از روح و کاملا مادی دریافته و اساسا شأنیتی برای روح این انسان قائل نیست ولو اینکه با محدودیتهایی در تحلیل انسان و شخصیت آن و خودشناسی و درونشناسی مواجه هستند. علامه محمدتقی جعفری در گزارشی از سفر به سوئیس و مباحثه با جمعی از روانشناسان غربی میگوید؛ متفکران غربی تحقیق بسیار در حوزهی مربوط به درونشناسی و خودآگاهی را بنا به محدودیت و خطری که دارد تشویق نمیکنند.
در مقابل، نظریه دومی هست که برای انسان علاوه بر بُعد مادی، حقیقتی ماوراء ماده قائل است و همان بُعد را اصیل میداند. شخصیت انسان و حقیقت وجودی انسان نیز با این حقیقت فهم میشود. بُعد مادی انسان حکم مَرکَب برای این حقیقت را دارد.
لذا تمامی رفتارها و اعمال و نیات این انسان، علاوه بر اینکه در همین دنیا دارای آثاریست، در عالَم دیگر حقیقتی را رقم خواهد زد.
آنچه که به این رفتار و اعمال و گفتار آدمی شکل صحیح و منتظم می دهد حاکمیت مجموعهای از دستورالعملهاست که از آن به نام فقه یاد میشود که اعم از اعتقادیات و اخلاقیات و احکام شرعیست.
به عبارتی فقه هموار کننده مسیر سعادت انسان و حراست از وجدان - این گوهر گرانبها و قطبنمای انسان - است و مانع از حاکمیت تخیلات، وهمیات و شهوات بر انسان است.
ادیان الهی و رسالت پیامبر اکرم، ولایت حضرات معصومین علیهم السلام و در زمان غیبت به توصیه خود آنان، فقهاء جامع الشرایط و در رأس آنان ولی فقیه در این راستا میبایست ادراک شود.
لازمه اجرا و عملیاتی شدن فقه و دین چه در زمان معصوم و چه در عصر غیبت، در گرو فاعلیت فاعل که همان کارگزارانند و قابلیت قابل است که عموم آحاد جامعه از این دستهاند.
در زمان غیبت نه فاعل و نه قابل، معصوم نیستند لذا امکان خطا و اشتباه وجود دارد و شبهاتی هم ممکن است ایجاد شود. تنگناهای حاکمیت دین فقط خلاصه در همین نیست اما این مشکل کوچکی نیست.
اینجاست که ضمن تکیه بر اصل نظام دینی، ضرورت تبیین منطقی و روشنگری اقناعی و عمل سدید مبتنی بر عقل و شرع احساس میشود.
مثلا در همین مسئله اخیر اگر چه درگذشت یک دختر جوان عزیز هموطن سخت و موجب تأثر است ولی در تحلیل باید توجه داشت که این اتفاق به فاعل و قابل برمی گردد نه به اصل فقه و دین. حجاب یک اصل دینی است.
باید بیاندیشیم که آیا اصل حجابی که دین و فقه بر آن تأکید دارد برای جوامع انسانی بهتر است یا بی حجابی؟
عواقب بیحجابی و تهدید آن برای خانواده را در غرب ببینیم. فوائد حجاب را هم بررسی کنیم.
قطعا عقل و وجدان با در نظرگرفتن همه جوانب و ثمرات بیحجابی و باحجابی به ضرورت حجاب پی می برد. حال در اجرا و نهادینه کردن آن ممکن است مشکلاتی پیش آید.
الغرض آنکه دغدغهمندان مواظب باشند که اصل حجاب زیر سؤال نرود.
نگذارند میدان به دست کسانی که یک عمر با اصل دین مبارزه کردهاند، با انسانیت انسان جنگیدهاند بیافتد.
اینکه سلطنتطلبان فاسد و منافقین بیرحم جنایتکار آدم کش و احزاب مختلفی که قساوت و بیرحمیشان را نسبت به مردان و زنان و کودکان در اوایل انقلاب مشاهده کردیم به میدان بیایند و درگذشت این دختر جوان را بهانه برای هتاکی به اصل دین و انقلاب کنند را نمیبینند؟
لذا تمامی نخبگان و همهی کسانی که در ایجاد انقلاب سهیم هستند و کسانی که در دولتها و مجالس قانونگذاری در مقاطع مختلف بعد از انقلاب کارگزار نظام بودند و کسانی که بوسیله این انقلاب و نظام به شهرت و نفوذی رسیدند مواظب باشند که خود، موجب رونق بازار شبهه نشوند تا معاندین دین و انقلاب طمع کنند.
البته برای اصلاح و حل مسأله هم میتوانند طرحها و پیشنهاداتشان را منطقی ارائه بدهند تا مورد بررسی واقع شود.